چهارده سال گذشت ، بزرگ شدیم اما عاقل نه (قسمت سوم)

حالا که در حال روایت این خاطره هستم بیش از ۱۹ الی ۲۰ سال است که از آن میکذرد و چهارده سال صرفا به دلیل اینکه در آن زمان که شروع به نوشتن کردم این مدت بوده است نام گذاری شده است....
دو قسمت از روایتمو ساده و خیلی خلاصه نوشتم و از این پس سعی میکنم به جزیات بیشتری بپردازم .
از نوشتن اخرین قسمت فک کنم ۴ سال و بیشتر گذشته و من این بار وبلاگم را تغییر داده و با سیستم اختصاصی خودم نوشته ام .
حال میتونم از این به بعد راحت با گوشی همراهم این وبلاگم را مدیریت و مطالبم را منتشر کنم .

IMG_20221224_011134.jpg

بعد از راه اندازی هاستینگ...
اوایل که تازه با میزبانی وب آشنا شده بودم با خرید یک نمایندگی هاستینگ شروع به کار کردم و دامنه ای با نام نیک دیتا دات آی آر ثبت کردم و چندماهی گذشته بود و همه چی خوب پیش میرفت که نمایندگی خریداری شده با کلی مشتری دان میشه. 😥
با هزار مکافات تونستیم مقداری بکاپ از جایی ک نمایندگی گرفته بودیم دریافت کنیم و مقداری هم متاسفانه...😔 (واقعا متاسفم)
اما برای من دو خوبی بزرگ داشت .
حسین آجرلو و محمد عبادی
در این حین ک دنبال نمایندگی جدید بودم ابتدا با حسین آشنا شدم و یک نمایندگی ازش گرفتم ک زیاد خوب نبود اما باهم خیلی اوکی شده بودیم و بعد فهمیدم خودش آلفا رسیلر داره 😁

راستی اون موقع ها سخت افزار سرور انقدر قوی نبود یا فایروال های قدرتمند نداش.با ی دیداس سرور میخوابید اکثرا..

بعد از حسین محمد هم که خودش هاستینگ داشت پیشنهاد همکاری داد و قرار شد باهم کارکنیم . ی سرور گرفتیم تو ovh که البته ما میگفتیم سرور اما مجازی بود 😁 و یک دامنه جدید به خواست خودم با نام ایرساهاست دات نت ثبت کردم.

کارمون شروع شد و تمام کاربران را ب هاستینگ جدید منتقل کردیم و همه راضی بودن از سرعت و کیفیت و....
دوسالی اینطور پیشرفت و هر روز همه چی بهتر میشد اما محمد ناپدید میشد و تمام کارا گردن من بود و دیگه بهم فشار اومده بود.
انگار برای محمد مهم نبود اصلا...
زدم به سیم آخر بهش زنگ زدم محمد من دیگه نیستم اونم گفت فدای سرت درشو ببند منم نمیرسم.
مشتریا چی؟ بهشون بگو تعطیل کردیم
پولشون چی ؟ ی کاری کن
زرین پال فکر کنم هفتگی تسویه میکرد . اون موقع گفتم ۹۰۰ پوله تو زرین پال گفت میدونم سخته برش دار برای خودت چون باید با مشتریا سرو کله بزنی . این داستان ۳-۴ روز قبل تولدمه . دقیقا یادمه دوم یا سوم شهریور بود....
اما من دلشو نداشتم به مشتریا بگم ما دیگه خدمات ارائه نمیکنیم . برای همین اطلاعیه زدم تا پایان مهلت سرویستون استفاده و سپس حتما منتقل کنید به ارائه دهنده جدید که باز مکان جدیدی هم معرفی کردم.

خلاصه یکسال هزینه سرور و فضای بکاپ و... رو از جیب دادم . اینکار برام خیلی بهتر بود تا بخام خدای نکرده حق کسی رو ضایع کنم...
تو این یکسال رو کارای جدید تمرکز کرده بودم و تو قسمت بعدی براتون خاطرات جالبتری رو مینویسم

حتما با من همراه بشید .
دلم میخواد قسمت بعدی رو پادکست کنم . فکر کنم خیلی زیباتر و جذابتر خواهد بود.
برام تو نظرات حتما بنویس...




فقط یک نظر

  1. غریبه غریبه

    خیلی زیبا بود . حتما کاملش کن.
    باتشکر

اضافه کردن نظر جدید

نام شما

دیدگاه شما